آیا ما با اندوه زندهایم؟
اگر این مطلب برای شما مفید بوده، از ویدوآل حمایت کنید
کلیک کنید
سوالات و نظرات کاربران
0
محبوبه قلی پور
پنج شنبه، 12 اسفند 1395
غم اگه طولانی بشه باعث افسردگی میشه.چیزی که تو عصرحاضرزیادشده.
2
بنیامین عزیزطولی
شنبه، 07 اسفند 1395
به نظر من غم و اندوه بخشی از زندگیه و باید باشه؛ تصور کنین چیزی به اسم غم و ناراحتی وجود نداشت؛ اون وقت شادی و لذت چقدر معنا پیدا میکرد؟!
0
مصطفی کهن
یکشنبه، 21 آذر 1395
اندوه و کیسه صفرا! بیشتر عامل روحی هست.خرد می ورزد و اندوه می افزاید.
1
محمد
جمعه، 19 آذر 1395
عالی بود!
خصوصا گویندگی خانوم مجاهد طلب که با آرامش خاصی بیان میکرد👍👍
0
Eli Mehr
سه شنبه، 20 مهر 1395
چقدر سخت ترجمه می کنید !
-1
ZeighaM
دوشنبه، 08 شهریور 1395
عالی بود با تشکر از شما.
توضیحات
«اندوه» بخشی از تجربیات انسان است. اما در طول قرنها تناقضهای زیادی درباره چیستی آن و اینکه اگر درواقع وجود دارد، پس برای آن چه کاری میتوان انجام داد، وجود داشته است.
در سادهترین شکل آن، اندوه بهعنوان واکنشی طبیعی به یک موقعیت دشوار شمرده میشود. برای نمونه، هنگامی که دوستی از پیش شما میرود یا حیوانی میمیرد، غمگین میشوید یا وقتی که دوستی میگوید: «من غصه دارم»، بهطور معمول شما با پرسیدن «چه اتفاقی افتاده؟» واکنش نشان میدهید.
اما اینکه فرض کنید اندوه دلیلی بیرون از شخص(علتی بیرونی) دارد، نظریهای جدید است. پزشکان یونان باستان درباره اندوه چنین نظری نداشتند. آنها معتقد بودند که غم مایعی سیاه در درون بدن انسان است. بر طبق «سیستم مزاجی» آنها، بدن و روح انسان با 4 مایع به نام «مزاج» کنترل میشد که تعادل بین آنها تاثیری مستقیم بر سلامت و خلق فرد داشت.
لغت «Melancholia» یا اندوه، از ریشه «melaina kole» گرفته شده و این کلمه مترادف «صفرای سیاه» است؛ مزاجی که پزشکان یونان عقیده داشتند دلیل اندوه است.
جالب است بدانید که شما میتوانید با تغییرات در رژیم غذایی و درمانهای پزشکی، مزاجهای بدنتان را متعادل کنید. اکنون با وجود اینکه در مورد سیستم ادارهکننده بدن انسان بیشتر میدانیم، اما نظرات یونانیها درباره اندوه با دیدگاههای امروز درباره افسردگی حاد و نه اندوهی که بهطور معمول احساس میکنیم، همخوانی دارند.
پزشکان عقیده دارند که برخی از انواع درازمدت غیرقابلتوضیح از حالتهای احساسی حداقل تا حدودی به واکنشهای شیمیایی مغز که مواد شیمیایی مختلف درون مغز را متعادل میکنند، مربوط هستند و مانند سیستم یونانی، تغییرات در تعادل این مواد شیمیایی ممکن است باعث تغییر شدید در نحوه پاسخگویی ما حتی به شرایط بسیار دشوار شود.
همچنین سنت دیرینهای وجود دارد که در تلاش برای تشخیص ارزش اندوه است. شما در این بحث(مبحث) استدلالهای قوی را مییابید مبنی بر اینکه اندوه نه تنها بخش ناگزیری از زندگی بلکه بخش حیاتی آن است و بیان میکند که اگر هرگز اندوه را تجربه نکردهاید، بخشی از خودتان که به معنای انسانیت است را آزمایش یا امتحان نکردهاید.
بسیاری از متفکران ادعا میکنند که اندوه برای بهدست آوردن «خرد» لازم است.
رابرت برتن، متولد سال 1577 میلادی و نویسندهای بود که زندگی خود را صرف مطالعه درباره(روی) دلایل و تجربیات اندوه کرد. برتن در کتاب شاهکار خود به نام «آناتومی اندوه» نوشت: «آنکس که خرد میاندوزد(اندوخته میکند)، اندوه خود میافزاید».
در اوایل قرن 19 شاعران سبک رمانتیک(عاشقانه) باور داشتند که اندوه فرصت شناخت عمیقتر دیگر احساسات ژرف را به ما میدهد. فهمیدن غم درختانی که در پاییز برگهای خود را از دست میدهند و در پی آن احساس زیبایی و شادی که در بهار گل ها را به بار می آورند، باعث درک کاملتر چرخه زندگی میشود. اما باید گفت که خرد و هوش هیجانی در اولویتهای بالای دستهبندی نیازهای ما قرار دارند.
در این قسمت سوالی که پیش میآید این است که آیا غم در سطحی اساسی و ملموستر و یا حتی از لحاظ فرگشتی، ارزشی دارد؟
دانشمندان عقیده دارند که گریه کردن و تمایل به انزوا(تنهایی) همان چیزی است که به اجداد انسان برای کسب حمایتی که احتیاج داشتند کمک کرد و همچنین موجب شد تا پیوندهای اجتماعی خود را محکم کنند. غصه برخلاف خشونت و عصبانیت ابراز رنجی بود که آدمها را به سرعت به فردی که در ناراحتی قرار داشت، نزدیک میکرد که این موضوع خود باعث رشد هر دو طرف و همچنین کمک به کل جامعه میشد. به احتمال زیاد، غصه به اتحادی که ما برای بقاء نیاز(احتیاج) داشتیم، کمک بسیار کرده است.
اما برای بسیاری از افراد این سوال مطرح میشود که آیا در اصل رنجی که دیگران احساس میکنند، شباهتی به رنجی که ما (خودمان) احساس میکنیم دارد یا خیر؟
امیلی دیکنسون، شاعر آمریکایی و متولد سال 1830 میلادی مینویسد: «با هر رنجی که روبهرو شدم، اندازهاش گرفتم با چشم تیزبین، خواستم که ببینم، رنج دیگران هم هست آیا سنگین».
همچنین در قرن بیستم آرتور کلینمان، پزشک انسانشناس، مدارکی از نحوه صحبت افراد درباره درد را جمعآوری کرد تا بیان کند که احساسات به هیچوجه جهانشمول(جامع) نیستند و فرهنگ، بهخصوص نحوه استفاده ما از زبان، شکل احساس کردن ما را تحتتاثیر میگذارد. وقتی درباره شکستن قلب صحبت میکنیم، حس ویرانی بخشی از تجربه ما میشود، ولی در فرهنگی که از قلب زخمی سخن میگوید، به نظر میرسد که تجربه ذهنی متفاوت باشد.
برخی از اندیشمندان معاصر به مسئله ذهنی بودن اندوه در مقابل جهانشمول بودن آن علاقهای ندارند و به جای آن از فناوری برای رفع رنج در همه شکلهایش استفاده میکنند. از نظر دیوید هاید پیرس، کارگردان و کمدین آمریکایی متولد سال 1959 میلادی، مهندسی ژنتیک و دیگر روشهای معاصر نه تنها قادر به تغییر چگونگی تجربه احساسات و درد فیزیکی توسط انسان هستند، بلکه بایستی اکوسیستم جهانی بازطراحی شده تا جانوران در حیاتوحش متحمل رنج نشوند. پیرس پروژه خود را «مهندسی بهشت» نامگذاری کرده است. اما آيا پدیده(چیز) اندوهگینی درباره جهان بدون غصه وجود دارد؟!
اجداد غارنشین و شاعران محبوب ما شاید چنین «بهشتی» را نخواهند؛ اما درواقع در رابطه با غم و اندوه تنها موردی که توافق جهانشمولی درباره آن وجود دارد، این است که در طول زمان توسط بیشتر مردم تجربه شده و اینکه برای هزاران سال، یکی از راههای تحمل این احساس دشوار، سخنسرایی در زمینه آن و همچنین تلاش برای بیان آنچه قابلگفتن نیست، بوده است.
به گفته(قول) امیلی دیکنسون: «امید پرندهای است که بر روح مینشیند، آواها را بیکلام میخواند و هیچوقت باز نمیایستد، هرگز».
در سادهترین شکل آن، اندوه بهعنوان واکنشی طبیعی به یک موقعیت دشوار شمرده میشود. برای نمونه، هنگامی که دوستی از پیش شما میرود یا حیوانی میمیرد، غمگین میشوید یا وقتی که دوستی میگوید: «من غصه دارم»، بهطور معمول شما با پرسیدن «چه اتفاقی افتاده؟» واکنش نشان میدهید.
اما اینکه فرض کنید اندوه دلیلی بیرون از شخص(علتی بیرونی) دارد، نظریهای جدید است. پزشکان یونان باستان درباره اندوه چنین نظری نداشتند. آنها معتقد بودند که غم مایعی سیاه در درون بدن انسان است. بر طبق «سیستم مزاجی» آنها، بدن و روح انسان با 4 مایع به نام «مزاج» کنترل میشد که تعادل بین آنها تاثیری مستقیم بر سلامت و خلق فرد داشت.
لغت «Melancholia» یا اندوه، از ریشه «melaina kole» گرفته شده و این کلمه مترادف «صفرای سیاه» است؛ مزاجی که پزشکان یونان عقیده داشتند دلیل اندوه است.
جالب است بدانید که شما میتوانید با تغییرات در رژیم غذایی و درمانهای پزشکی، مزاجهای بدنتان را متعادل کنید. اکنون با وجود اینکه در مورد سیستم ادارهکننده بدن انسان بیشتر میدانیم، اما نظرات یونانیها درباره اندوه با دیدگاههای امروز درباره افسردگی حاد و نه اندوهی که بهطور معمول احساس میکنیم، همخوانی دارند.
پزشکان عقیده دارند که برخی از انواع درازمدت غیرقابلتوضیح از حالتهای احساسی حداقل تا حدودی به واکنشهای شیمیایی مغز که مواد شیمیایی مختلف درون مغز را متعادل میکنند، مربوط هستند و مانند سیستم یونانی، تغییرات در تعادل این مواد شیمیایی ممکن است باعث تغییر شدید در نحوه پاسخگویی ما حتی به شرایط بسیار دشوار شود.
همچنین سنت دیرینهای وجود دارد که در تلاش برای تشخیص ارزش اندوه است. شما در این بحث(مبحث) استدلالهای قوی را مییابید مبنی بر اینکه اندوه نه تنها بخش ناگزیری از زندگی بلکه بخش حیاتی آن است و بیان میکند که اگر هرگز اندوه را تجربه نکردهاید، بخشی از خودتان که به معنای انسانیت است را آزمایش یا امتحان نکردهاید.
بسیاری از متفکران ادعا میکنند که اندوه برای بهدست آوردن «خرد» لازم است.
رابرت برتن، متولد سال 1577 میلادی و نویسندهای بود که زندگی خود را صرف مطالعه درباره(روی) دلایل و تجربیات اندوه کرد. برتن در کتاب شاهکار خود به نام «آناتومی اندوه» نوشت: «آنکس که خرد میاندوزد(اندوخته میکند)، اندوه خود میافزاید».
در اوایل قرن 19 شاعران سبک رمانتیک(عاشقانه) باور داشتند که اندوه فرصت شناخت عمیقتر دیگر احساسات ژرف را به ما میدهد. فهمیدن غم درختانی که در پاییز برگهای خود را از دست میدهند و در پی آن احساس زیبایی و شادی که در بهار گل ها را به بار می آورند، باعث درک کاملتر چرخه زندگی میشود. اما باید گفت که خرد و هوش هیجانی در اولویتهای بالای دستهبندی نیازهای ما قرار دارند.
در این قسمت سوالی که پیش میآید این است که آیا غم در سطحی اساسی و ملموستر و یا حتی از لحاظ فرگشتی، ارزشی دارد؟
دانشمندان عقیده دارند که گریه کردن و تمایل به انزوا(تنهایی) همان چیزی است که به اجداد انسان برای کسب حمایتی که احتیاج داشتند کمک کرد و همچنین موجب شد تا پیوندهای اجتماعی خود را محکم کنند. غصه برخلاف خشونت و عصبانیت ابراز رنجی بود که آدمها را به سرعت به فردی که در ناراحتی قرار داشت، نزدیک میکرد که این موضوع خود باعث رشد هر دو طرف و همچنین کمک به کل جامعه میشد. به احتمال زیاد، غصه به اتحادی که ما برای بقاء نیاز(احتیاج) داشتیم، کمک بسیار کرده است.
اما برای بسیاری از افراد این سوال مطرح میشود که آیا در اصل رنجی که دیگران احساس میکنند، شباهتی به رنجی که ما (خودمان) احساس میکنیم دارد یا خیر؟
امیلی دیکنسون، شاعر آمریکایی و متولد سال 1830 میلادی مینویسد: «با هر رنجی که روبهرو شدم، اندازهاش گرفتم با چشم تیزبین، خواستم که ببینم، رنج دیگران هم هست آیا سنگین».
همچنین در قرن بیستم آرتور کلینمان، پزشک انسانشناس، مدارکی از نحوه صحبت افراد درباره درد را جمعآوری کرد تا بیان کند که احساسات به هیچوجه جهانشمول(جامع) نیستند و فرهنگ، بهخصوص نحوه استفاده ما از زبان، شکل احساس کردن ما را تحتتاثیر میگذارد. وقتی درباره شکستن قلب صحبت میکنیم، حس ویرانی بخشی از تجربه ما میشود، ولی در فرهنگی که از قلب زخمی سخن میگوید، به نظر میرسد که تجربه ذهنی متفاوت باشد.
برخی از اندیشمندان معاصر به مسئله ذهنی بودن اندوه در مقابل جهانشمول بودن آن علاقهای ندارند و به جای آن از فناوری برای رفع رنج در همه شکلهایش استفاده میکنند. از نظر دیوید هاید پیرس، کارگردان و کمدین آمریکایی متولد سال 1959 میلادی، مهندسی ژنتیک و دیگر روشهای معاصر نه تنها قادر به تغییر چگونگی تجربه احساسات و درد فیزیکی توسط انسان هستند، بلکه بایستی اکوسیستم جهانی بازطراحی شده تا جانوران در حیاتوحش متحمل رنج نشوند. پیرس پروژه خود را «مهندسی بهشت» نامگذاری کرده است. اما آيا پدیده(چیز) اندوهگینی درباره جهان بدون غصه وجود دارد؟!
اجداد غارنشین و شاعران محبوب ما شاید چنین «بهشتی» را نخواهند؛ اما درواقع در رابطه با غم و اندوه تنها موردی که توافق جهانشمولی درباره آن وجود دارد، این است که در طول زمان توسط بیشتر مردم تجربه شده و اینکه برای هزاران سال، یکی از راههای تحمل این احساس دشوار، سخنسرایی در زمینه آن و همچنین تلاش برای بیان آنچه قابلگفتن نیست، بوده است.
به گفته(قول) امیلی دیکنسون: «امید پرندهای است که بر روح مینشیند، آواها را بیکلام میخواند و هیچوقت باز نمیایستد، هرگز».
تهيهکننده
Ted Ed
تد سکویی برای انتشار ایدههایی است که ارزش انتشار دارند. تد کار خود را در سال 1984 به عنوان کنفرانسی که فصل مشترک تکنولوژی، سرگرمی و طراحی بود آغاز کرد.
مترجم,گوينده
فائزه مجاهدطلب
رشتهی بازیگری-کارگردانی رو در دانشگاه هنر تهران خوندم. بازیگری رو دوست دارم و دلم میخواد که هر روز از زندگیم پر از تجربههای جدید باشه.
تدوينگر
مصی یگانه
زندگیم با هنر معنی پیدا میکنه. مدت 16 سال کار گرافیک کردم و سرپرست بخش گرافیک شرکت اوه و باران هنر بودم، عاشق شیرینی پزی و تزیین کیکم و به صورت حرفه ای این کار رو انجام میدم.
ویراستار
مرجان باقرنژاد
سال 1383 شروع فعالیت من در حرفه روزنامه نگاری و البته ویراستاری بود. همواره به دنبال ارتباط منطقی درون متنی، ثبات وهماهنگی، فارسی نویسی و همچنین صحت آن هستم.