زبان دروغ
اگر این مطلب برای شما مفید بوده، از ویدوآل حمایت کنید
کلیک کنید
سوالات و نظرات کاربران
0
Kosar Talebi
دوشنبه، 28 خرداد 1397
👍👍👍👍👍
1
محمد شهبازی
چهارشنبه، 12 مهر 1396
درکل دروغ ریشه همه مفاسد و کوردلی هاست
1
امیرحسین راستگو
یکشنبه، 22 اسفند 1395
خیلی ها دلیل دروغ گفتنشون فقط کمبوده و بی دلیل دروغ میگن
2
رضا حسین زاده
چهارشنبه، 18 اسفند 1395
شخصی که زبانش حاکم برعقل اوست نزد خویش خوار وبی مقدارگردد.امام علی
0
منصور سلمانی زاده
شنبه، 14 اسفند 1395
ب نظر من ک دروغ اصن نباید گفت ! چون دلیلی برای ترسیدن از چیزی نیست !
1
مجید کریمی
شنبه، 14 اسفند 1395
خیلی ها دیگه حرفه ای دروغ میگن . با این راهکارها نمیشه تشخیص داد
1
سید محمد امین هاشمی
پنج شنبه، 07 بهمن 1395
به نظر من دروغگو برای ترس و پوشش خودش و کاری که کرده دروغ میگه
0
زهرا پناهجو
دوشنبه، 13 دی 1395
اصولا کسانی که از دروغ بدشون میاد دروغگوهای خوبی هستند...
1
م کهن
چهارشنبه، 08 دی 1395
دروغگوها منفی گران واقعن
0
هادي اصفهاني
پنج شنبه، 02 دی 1395
روشهای خوبی هست برای شناسایی دروغگ و دروغگو
باید برخی از این روشها رو به کار ببریم. واگر مطمئن شدیم فردی دروغ میگه به روش درست ازش بخواهیم این گناه رو تکرار نکنه
2
امیر قربانی
دوشنبه، 15 آذر 1395
من از دروغ بسیار متنفرم خیلی خیلی خیلی از دروغ بدم می آید
1
سلمان ترابی گودرزی
جمعه، 23 مهر 1395
عالی بود .خودم تجربه کردم .😂
1
ارسلان
دوشنبه، 19 بهمن 1394
عالی بود. ممنون بابت ویدیو . سعی کنید ویدیو های فلسفی بیسشتر بگذارید. با تشکر
1
hamid
دوشنبه، 19 بهمن 1394
خيلى خوب بود.ممنون
0
ناشناس
دوشنبه، 19 بهمن 1394
ممنون حتما اینارو موقع دروغ گفتنم پوشش میدم خیلی مفید بود :D
توضیحات
«شرمنده ، باتری تلفنم تموم شد.» «چیزی نیست، من خوبم.» «این اتهامات کاملا بی پایه و اساس هستند.» «شرکت از هر گونه عملکرد اشتباهی بی خبر بوده.» «دوستت دارم!»
ما روزانه حدودا 10 تا 200 دروغ میشنویم. و در طول تاریخ بیشتر وقت خوذمون رو سرف راه هایی برای شناسایی دروغ کردیم. از لوازم شکنجه ی قرون وسطی گرفته تا دستگاه های دروغ سنج، نمایشگرهای وضعیت تنفس و فشار خون، سنجشگر استرس در صدا، ردیاب های بینایی و اسکنر های مادون قرمز مغز و حتی دستگاه های نوارمغز 400 پوندی [حدودا 180 کیلوگرمی].
هر چند چنین دستگاه هایی تحت شرایط خاص و مناسب درست کار میکنند، اما اکثر اون ها رو می نوان با اقدامات خاصی به اشتباه انداخت و هیچ کدومشون حتی برای استناد در دادگاه نیز به اندازه ی کافی قابل اعتماد نیستند.
پس چی میشه اگر که مشکل در روش های تشخیصی نباشه؟ بلکه اشکال در عقیده ی ما مبنی بر اینکه دروغ گفتن تغییرات فیزیولوژیکی را بر می انگیزد، باشه!؟ چی میشه اگه که ما روش مستقیم تری رو استفاده کنیم و از علم ارتباطات برای تحلیل دروغها استفاده کنیم ؟
از دید روانشناسی، ما گاهی با گفتن دروغ، میخوایم که چهره ی بهتری از خودمون نشون بدیم و رویاهایمان رو به شخصیتی که آرزو داریم باشیم ارتباط بدیم، نه به شخصیتی که در واقعیت هستیم.
اما وقتی که مغز ما مشغول خیالبافی هست، مقدار زیادی موج مغزی از دست میده.
ذهن هوشیار ما تنها 5 درصد فعالیت های ادراکی ما، از جمله ارتباطات رو کنترل میکنه در حالیکه 95 درصد بقیه ، فعالیتی خارج از محدوده ی آگاهی ما دارند.
و با توجه به متون علمی در مورد ثبت واقعیت، داستان هایی مبنی بر تخیلات، از لحاظ کیفی با تجربیات واقعی متفاوت هستند. این یعنی اینکه ساختن یک داستان نادرست در مورد یک موضوع شخصی، کار میبره و باعث ایجاد الگوی متفاوتی در استفاده از زبان میشه.
یک تکنلوژی به نام «آنالیز زبانشناسی متن»، توانسته 4 نوع از الگو های رایج استفاده شده در ضمیر ناخود آگاه، به هنگام فریبکاری پیدا کند.
اول اینکه، دروغگوها به هنگام بیان جملات فریبنده کمتر به خودشان اشاره میکنند، اونها بیشتر در مورد دیگران می نویسند یا حرف میزنند و اغلب از فعل سوم شخص استفاده می کنند تا خودشان را از دروغشان جدا و دور نگه دارند؛ که البته اینجوری جملاتشون به نظر غیر واقعی تر جلوه می کند.
مثلا جمله ی "اصلا هیج مهمانیی در این خانه نبوده" در مقابل "من اینجا میزبان هیچ مهمانیی نبودم"
دوم اینکه، دروغگوها اکثرا منفی گراتر هستند. چون اونها در ضمیر ناخودآگاه خود، از گفتن دروغ، احساس گناه می کنند. به طور مثال، یک دروغگو ممکنه اینطوری جملشو بگه : " متاسفم، باتری لعنتی موبایلم تموم شد، من از اینجور اتفاقات متنفرم."
سوم، دروغگو ها معمولا وقایع را به زبان ساده بیان میکنند. چون گفتن دروغی پیچیده برای مغز ما آسون نیست. و همچنین بر آورد چیزهایی مثل قضاوت و ارزیابی، برای مغز ما کار دشواری هست.
مثلا یک بار، یکی از رئیس جمهورهای آمریکا، با پافشاری میگفت: "من با آن خانم رابطه ی جنـــ سی نداشتم!"
و در آخر اگر چه دروغگوها توضیحات را صریح و ساده بیان میکنند، اما اون ها تمایل بیشتری به استفاده از جملات طولانی و پیچ در پیچ دارند، و سعی میکنند با استفاده از کلمات غیر مرتبط و غیر ضروری اما ظاهرا حقیقی، دروغ خود را سرپوش بگذارند.
رئیس جمهور دیگری که با یک رسوایی روبرو شده بود، مدعی شده بود که : "من می توانم قطعا بگویم که این بررسی، نشان می دهد که هیچ کس از کارمندان کاخ سفید و هیچ کدام از کارمندان فعلی، در این حادثه ی عجیب دست نداشته اند.
بیاید از «تحلیل زبان شناسی» در چند مثال معروف استفاده کنیم:
قهرمان هفت دوره از مسابقات دوچرخه سواری تور فرانسه، یعنی لانس آرمسترانگ رو در نظر بگیرید. وقتی که مصاحبه اش در سال 2005 رو که در اون، استفاده از داروهای انرژی زا را رد کرده بود، با مصاحبه اش در سال 2013 که این ادعا را تایید کرده بود، مقایسه کنیم؛ میبینیم که استفاده از ضمیر شخصی اش حدودا سه چهارم بیشتر شده بود. به تفاوت این دو نقل قول از او دقت کنید :
اولی : "خب، می دانید، یکی در آزمایشگاهی در پاریس، نمونه خون شما را بر میداره، مثلا جان فرانسیس و غیره، و خون شما رو آزمایش میکند و بعد شما تماسی از یک روزنامه دریافت می کنید که میگه شما به میزان شش برابر [یا شاید هم برای 6 بار] آزمایش EPOتون مثبت شده."
دومی : "من خودم رو در اون قضیه باختم، من مطئنم که افراد دیگری هم بودند که دیگر تحمل نداشتند، اما من واقعا دیگر تحملش را نداشتم و من به کنترل همه چیز عادت کرده بودم. من تمام پیامد های زندگیم رو تحت کنترل داشتم."
آرمسترانگ در زمان انکار، موقعیتی فرضی را توصیف و بر شخص دیگری تاکید می کرد و نقش خودش رو کاملا از داستان حذف می کرد. اما در زمان تایید، او مسئول جملاتش شده و احساسات و انگیزه های شخصی اش را واکاوی می کرد.
اما استفاده از ضمیر شخصی تنها یکی از نشانه های فریب است. بیایید یک مثال دیگر از سناتور سابق و کاندید ریاست جمهوری آمریکا، جان ادوراد بشنویم:
"من فقط می دانم که پدر واقعی، در ملا عام اظهار داشته که او پدر آن کودک هست. و من همچنین در هیچ حرکتی از هیچ نوعی نقش نداشتم که در آن با کمک و یا پرداخت هر نوع وجهی در جهت حمایت از آن زن یا پدر واقعی آن کودک، موافقت کرده باشم."
این جمله، نه تنها طولانی شده ی جمله ی "این کودک از من نیست" هستش، بلکه ادوارد طرف های دیگر را هم حتی با اسم یاد نکرد. در عوض گفت "آن کودک، "آن زن" و یا "آن پدر واقعی". حالا بیایید ببینیم که او وقتی پدر بودن خود را می پذیرد، چه می گوید؟
"من پدر کویین هستم و من هر کاری که از دستم بر بیاد برای تقدیم عشق و حمایتی که لیاقتش را دارد، انجام خواهم داد."
این جمله کوتاه و مستقیم است؛ کودک را به نام خطاب کرده و نقش خود را در زندگی او بیان کرده.
خب، چطور این روش های دروغ سنجی رو در زندگی خودمون استفاده کنیم؟
اول اینکه، به یاد بیارید که بیشتر دروغ هایی که ما در طول روز با آن ها روبرو می شویم، بسیار بی اهمیت تر از مثال های بالا بوده و حتی میتونن بی خطر باشند. اما هنوز هم ارزش اینو داره که ترفند های سخن چینی رو بدونیم؛ مثل کمتر اشاره کردن به «خود»، یا استفاده از جملات منفی، توضیحات ساده و یا استفاده از عیارات پیچ در پیچ. این ممکن هست که به شما کمک کنه تا از یک سهام ظاهرا گران اما بی ارزش، یا یک محصول غیر موثر و یا حتی یک رابطه ی وحشتناک دوری بکنید.
ما روزانه حدودا 10 تا 200 دروغ میشنویم. و در طول تاریخ بیشتر وقت خوذمون رو سرف راه هایی برای شناسایی دروغ کردیم. از لوازم شکنجه ی قرون وسطی گرفته تا دستگاه های دروغ سنج، نمایشگرهای وضعیت تنفس و فشار خون، سنجشگر استرس در صدا، ردیاب های بینایی و اسکنر های مادون قرمز مغز و حتی دستگاه های نوارمغز 400 پوندی [حدودا 180 کیلوگرمی].
هر چند چنین دستگاه هایی تحت شرایط خاص و مناسب درست کار میکنند، اما اکثر اون ها رو می نوان با اقدامات خاصی به اشتباه انداخت و هیچ کدومشون حتی برای استناد در دادگاه نیز به اندازه ی کافی قابل اعتماد نیستند.
پس چی میشه اگر که مشکل در روش های تشخیصی نباشه؟ بلکه اشکال در عقیده ی ما مبنی بر اینکه دروغ گفتن تغییرات فیزیولوژیکی را بر می انگیزد، باشه!؟ چی میشه اگه که ما روش مستقیم تری رو استفاده کنیم و از علم ارتباطات برای تحلیل دروغها استفاده کنیم ؟
از دید روانشناسی، ما گاهی با گفتن دروغ، میخوایم که چهره ی بهتری از خودمون نشون بدیم و رویاهایمان رو به شخصیتی که آرزو داریم باشیم ارتباط بدیم، نه به شخصیتی که در واقعیت هستیم.
اما وقتی که مغز ما مشغول خیالبافی هست، مقدار زیادی موج مغزی از دست میده.
ذهن هوشیار ما تنها 5 درصد فعالیت های ادراکی ما، از جمله ارتباطات رو کنترل میکنه در حالیکه 95 درصد بقیه ، فعالیتی خارج از محدوده ی آگاهی ما دارند.
و با توجه به متون علمی در مورد ثبت واقعیت، داستان هایی مبنی بر تخیلات، از لحاظ کیفی با تجربیات واقعی متفاوت هستند. این یعنی اینکه ساختن یک داستان نادرست در مورد یک موضوع شخصی، کار میبره و باعث ایجاد الگوی متفاوتی در استفاده از زبان میشه.
یک تکنلوژی به نام «آنالیز زبانشناسی متن»، توانسته 4 نوع از الگو های رایج استفاده شده در ضمیر ناخود آگاه، به هنگام فریبکاری پیدا کند.
اول اینکه، دروغگوها به هنگام بیان جملات فریبنده کمتر به خودشان اشاره میکنند، اونها بیشتر در مورد دیگران می نویسند یا حرف میزنند و اغلب از فعل سوم شخص استفاده می کنند تا خودشان را از دروغشان جدا و دور نگه دارند؛ که البته اینجوری جملاتشون به نظر غیر واقعی تر جلوه می کند.
مثلا جمله ی "اصلا هیج مهمانیی در این خانه نبوده" در مقابل "من اینجا میزبان هیچ مهمانیی نبودم"
دوم اینکه، دروغگوها اکثرا منفی گراتر هستند. چون اونها در ضمیر ناخودآگاه خود، از گفتن دروغ، احساس گناه می کنند. به طور مثال، یک دروغگو ممکنه اینطوری جملشو بگه : " متاسفم، باتری لعنتی موبایلم تموم شد، من از اینجور اتفاقات متنفرم."
سوم، دروغگو ها معمولا وقایع را به زبان ساده بیان میکنند. چون گفتن دروغی پیچیده برای مغز ما آسون نیست. و همچنین بر آورد چیزهایی مثل قضاوت و ارزیابی، برای مغز ما کار دشواری هست.
مثلا یک بار، یکی از رئیس جمهورهای آمریکا، با پافشاری میگفت: "من با آن خانم رابطه ی جنـــ سی نداشتم!"
و در آخر اگر چه دروغگوها توضیحات را صریح و ساده بیان میکنند، اما اون ها تمایل بیشتری به استفاده از جملات طولانی و پیچ در پیچ دارند، و سعی میکنند با استفاده از کلمات غیر مرتبط و غیر ضروری اما ظاهرا حقیقی، دروغ خود را سرپوش بگذارند.
رئیس جمهور دیگری که با یک رسوایی روبرو شده بود، مدعی شده بود که : "من می توانم قطعا بگویم که این بررسی، نشان می دهد که هیچ کس از کارمندان کاخ سفید و هیچ کدام از کارمندان فعلی، در این حادثه ی عجیب دست نداشته اند.
بیاید از «تحلیل زبان شناسی» در چند مثال معروف استفاده کنیم:
قهرمان هفت دوره از مسابقات دوچرخه سواری تور فرانسه، یعنی لانس آرمسترانگ رو در نظر بگیرید. وقتی که مصاحبه اش در سال 2005 رو که در اون، استفاده از داروهای انرژی زا را رد کرده بود، با مصاحبه اش در سال 2013 که این ادعا را تایید کرده بود، مقایسه کنیم؛ میبینیم که استفاده از ضمیر شخصی اش حدودا سه چهارم بیشتر شده بود. به تفاوت این دو نقل قول از او دقت کنید :
اولی : "خب، می دانید، یکی در آزمایشگاهی در پاریس، نمونه خون شما را بر میداره، مثلا جان فرانسیس و غیره، و خون شما رو آزمایش میکند و بعد شما تماسی از یک روزنامه دریافت می کنید که میگه شما به میزان شش برابر [یا شاید هم برای 6 بار] آزمایش EPOتون مثبت شده."
دومی : "من خودم رو در اون قضیه باختم، من مطئنم که افراد دیگری هم بودند که دیگر تحمل نداشتند، اما من واقعا دیگر تحملش را نداشتم و من به کنترل همه چیز عادت کرده بودم. من تمام پیامد های زندگیم رو تحت کنترل داشتم."
آرمسترانگ در زمان انکار، موقعیتی فرضی را توصیف و بر شخص دیگری تاکید می کرد و نقش خودش رو کاملا از داستان حذف می کرد. اما در زمان تایید، او مسئول جملاتش شده و احساسات و انگیزه های شخصی اش را واکاوی می کرد.
اما استفاده از ضمیر شخصی تنها یکی از نشانه های فریب است. بیایید یک مثال دیگر از سناتور سابق و کاندید ریاست جمهوری آمریکا، جان ادوراد بشنویم:
"من فقط می دانم که پدر واقعی، در ملا عام اظهار داشته که او پدر آن کودک هست. و من همچنین در هیچ حرکتی از هیچ نوعی نقش نداشتم که در آن با کمک و یا پرداخت هر نوع وجهی در جهت حمایت از آن زن یا پدر واقعی آن کودک، موافقت کرده باشم."
این جمله، نه تنها طولانی شده ی جمله ی "این کودک از من نیست" هستش، بلکه ادوارد طرف های دیگر را هم حتی با اسم یاد نکرد. در عوض گفت "آن کودک، "آن زن" و یا "آن پدر واقعی". حالا بیایید ببینیم که او وقتی پدر بودن خود را می پذیرد، چه می گوید؟
"من پدر کویین هستم و من هر کاری که از دستم بر بیاد برای تقدیم عشق و حمایتی که لیاقتش را دارد، انجام خواهم داد."
این جمله کوتاه و مستقیم است؛ کودک را به نام خطاب کرده و نقش خود را در زندگی او بیان کرده.
خب، چطور این روش های دروغ سنجی رو در زندگی خودمون استفاده کنیم؟
اول اینکه، به یاد بیارید که بیشتر دروغ هایی که ما در طول روز با آن ها روبرو می شویم، بسیار بی اهمیت تر از مثال های بالا بوده و حتی میتونن بی خطر باشند. اما هنوز هم ارزش اینو داره که ترفند های سخن چینی رو بدونیم؛ مثل کمتر اشاره کردن به «خود»، یا استفاده از جملات منفی، توضیحات ساده و یا استفاده از عیارات پیچ در پیچ. این ممکن هست که به شما کمک کنه تا از یک سهام ظاهرا گران اما بی ارزش، یا یک محصول غیر موثر و یا حتی یک رابطه ی وحشتناک دوری بکنید.
تهيهکننده
Ted Ed
تد سکویی برای انتشار ایدههایی است که ارزش انتشار دارند. تد کار خود را در سال 1984 به عنوان کنفرانسی که فصل مشترک تکنولوژی، سرگرمی و طراحی بود آغاز کرد.
مترجم
امین سربی
گوینده
فائزه مجاهدطلب
رشتهی بازیگری-کارگردانی رو در دانشگاه هنر تهران خوندم. بازیگری رو دوست دارم و دلم میخواد که هر روز از زندگیم پر از تجربههای جدید باشه.