شما چی هستین؟
اگر این مطلب برای شما مفید بوده، از ویدوآل حمایت کنید
کلیک کنید
توضیحات
آیا شما بدنتان هستید؟ خب، یه جورایی! درسته؟! اما آیا حد و مرزی هست که این (فرض) دیگه درست نباشه؟! چقدر از بدنتان میتواند از شما جدا شود؛ قبل از اینکه شما دیگه خودتان نباشید؟! اما آیا این سوال اصلاً منطقی هست؟
===============
وجود جسمانی شما از سلول تشکیل شده است، تریلیونها از آنها. تقریباً ده برابر تعداد ستارگانی که در کهکشان راه شیری هستند. سلول یک واحد زنده است – ماشینی که از 50 هزار پروتیین مختلف تشکیل شده است. سلول (هیچ) فهم و هوشیاری، اراده و یا هدفی ندارد. فقط وجود دارد! اما با این حال یک واحد تلقی (فرض) میشود.
سلولها با هم ساختارهای بزرگی را برای انجام کارهایی از قبیل: مهیا کردن غذا، جمع آوری منابع،انتقال مواد و اسکن محیط و غیره بوجود می آورند. (اما) اگر سلولها را از بدنتان خارج کنیم و آنها را در محیط مناسبی قرار دهیم؛ برای مدتی به زندگی ادامه میدهند. بنابراین؛ سلولهای شما میتوانند بدون شما وجود داشته باشد؛ اما شما نمیتوانید بدون آنها زنده بمانید!
اگر تمام سلولهای شما را از بدنتان جدا کنیم؛ دیگر "شمایی" وجود نخواهد داشت. (اما) آیا حد و مرزی وجود دارد که با جدا کردن توده ای از سلولهایتان دیگر شما، شما نباشند؟!! برای مثال؛ اگر شما عضوی را اهدا کنید؛ صدها هزار سلول شما در بدن فرد دیگری به زندگی ادامه خواهند داد.
آیااین بدین معنیست که عضوی از بدن شما؛(تبدیل به) عضوی از بدن فرد دیگری میشود یا (اینکه) بدن فرد دیگر (فقط) مسئول زنده نگه داشتن عضوی از شماست؟! اجازه بدید یک آزمایش فرضی طرح کنیم: شما و فرد دیگری که بصورت اتفاقی انتخاب شده؛ سلول(هایتان) را یکی یکی رد و بدل میکنید!
بدن شما یکی یکی سلولهای فرد دیگر را گرفته و بدن فرد دیگر سلولهای شما را. در چه نقطه ای او تبدیل به شما میشود؟!! آیا اصلا امکان پذیر هست؟! یا این فقط یک راه عجیب و غریب برای انتقال شماست؟!
بذارید یه کم سخت ترش کنیم! تصویری که ما از خودمان به عنوان (یک چیز) ثابت داریم؛ غیر واقعی ست. تقریبا تمام سلولهای شما در طول زندگی یتان میمیرند! تنها از شروع این ویدیو تا الآن 250 میلیون از سلولهای شما مرده اند؛ بین (تقریبا) یک تا سه میلیون در هر ثانیه. در یک دوره ی 7 ساله؛ تقریبا همهی سلولهای شما-حداقل برای یک بار- جایگزین شده اند.
هر زمان که وضعیت سلولهای شما عوض میشود؛ شما نسبت به قبل کمی تغییر میکنید. بنابراین؛ قسمتی از شما همیشه در حال مرگ است.
اگر به اندازهی کافی خوش شانس باشید که (عمر کنید و) پیر شوید؛ شما چرخهی میلیون بیلیون سلول رو پشت سر گذاشتید. بنابراین چیزی که الآن به عنوان خودتان در نظر میگیرید؛ در حقیقت (فقط) یک تصویر لحظهای از شماست. اما گاهی اوقات سلولها از کار میافتندو (اما) نمیخواهند بمیرند و (با این کارشان) طبیعت یکپارچه ی بدن (ما) را زیر سوال میبرند!
من به آنها "سرطان" میگوییم. آنها فرآیندهای بیولوژیکی بدن ما مختل کرده و اساسا نامیرا(فنا ناپذیر) میشوند. سرطان یک مهاجم خارجی نیست؛ سرطان قسمتی از شماست که بقا (و زندگی) خودش را به شما ترجیح میدهد؛ اما ما میتوانیم بگوییم که سلولهای سرطانی در بدن ما تشکیل هویتی مجزا را میدهند. وجودی که میخواهد رشد کند و زنده بماند. آیا میتوانیم آنرا مقصر بدانیم؟!!
داستان تکان دهندهای دربارهی (خانمی به نام) "هنریتا لَکس" –بیمار سرطانی جوانی که در سال 1951 از دنیا رفت- وجود دارد. به طور معمول؛ سلولها تنها برای چند روز در آزمایشگاه زنده میمانند که (فرآیند) تحقیق را دشوار میکنند. سلولهای هنریتا نامیرا بودند!!! بعد از چند دهه (سالها) آنها هنوز زنده هستند و تکثیر میشوند و برای تحقیقات بیشماری استفاده شده و (تاکنون) زندگی های زیادی را نجات دادهاند. آنها روی هم رفته 20 تن " توده زیستی" (سلول) را بوجود آوردهاند. بنابراین؛ در سرتاسر جهان بخش های زندهایی؛ از کسی که سال ها پیش مرده است ؛ وجود دارد.
چه مقدار از هنریتا در این سلولها وجود دارد؟! چه چیزی از سلول های شما؛ شما را میسازد ؟! احتمالاً اطلاعاتی که در سلول وجود دارد! یعنی همان دی ان ای. تا چند وقت پیش؛ اعتقاد براین بود که تمام سلوهای بدن اساسا کد ژنتیکی یکسانی دارند اما مشخص شد که این (فرض) (بارور) اشتباه بوده است.
ژنوم شما (انسان) تغییر پذیر است و در طی زمان بدلیل جهش و تاثیرات محیطی تغییر میکند. این خصوصا در مورد مغز صدق میکند. براساس اکتشافات اخیر؛ یک نورون در یک مغز رشد یافته؛ بیش از هزار جهش –در کدهای ژنتیکی اش- نسبت به نورونهای اطرافش داشته است. اما واقعا چه مقدار از "شما" دی ان ایِ شماست؟!
در حدود 8 درصد ژنوم انسان از ویروسهایی ساخته شده است که روزی اجداد (نیاکان) ما را مبتلا (آلوده) کردند و با ما یکی شدند.
" میتوکندری" نیروگاه (محل تامین انرژی) سلول؛ روزی باکتریای بود که با نیاکانِ سلولهای شما یکی شد. آنها هنوز دی ان ایِ خودشان را دارند. یک سلول معمولی تقریبا صدها عدد از آنها را (در خودش) دارد؛ صدها عدد چیزهای کوچکی که انسانی نیستند اما به نوعی (انسانی) بحساب میآیند.
این خیلی گیج کننده است! (نه؟!!)
بذارید دوباره مرور کنیم: ما میدانیم که همه ی ما از تریلیونها جز بسیار کوچک (سلول) که خودشان از اجزای کوچکتری تشکیل شدهاند؛ ساخته شدهایم. (و این اجزای کوچک) همیشه در حال تغییرند.
این اجزای کوچکبا یکدیگر ( به طور دسته جمعی) ثابت نیستند. ساختار و شرایط آنها دائما در حال تغییر است. بنابراین؛ شاید ما الگوهایی "خود – حمایتی" باشیم بدون مرزهای مشخص؛ که در نقطه ای خودآگاهی بدست آورده وحال توانایی تفکر درباره خویش را از ورای زمان و مکان به دست آورده ایم اما "درست" در همین لحظهی کنونی وجود داریم.
این الگو کجا شروع شده است؟ براساس درک و دانش ما؛ (آیا) وقتی که اولین انسان بوجود آمد؟ وقتی که حیات در سیارهی ما شکل گرفت؟ یا وقتی که عناصر سازندهی بدن ما در یک ستاره بوجود آمدند؟!!
ذهن بشر (ذهن انسانی ما) برای سر و کار داشتن با مفاهیم مطلق تکامل پیدا کرده است. درک مرزهای مبهمی که واقعیت را میسازند؛ (برای ما) دشوار است. شاید مفاهیمی مانند: شروع و پایان؛ مرگ و زندگی، من و شما؛ در حقیقت مطلق نباشند و مفاهیمی متعلق به الگویی روان باشند؛ الگویی که در این جهان شگفت انگیز و زیبا گم شده است!
===============
وجود جسمانی شما از سلول تشکیل شده است، تریلیونها از آنها. تقریباً ده برابر تعداد ستارگانی که در کهکشان راه شیری هستند. سلول یک واحد زنده است – ماشینی که از 50 هزار پروتیین مختلف تشکیل شده است. سلول (هیچ) فهم و هوشیاری، اراده و یا هدفی ندارد. فقط وجود دارد! اما با این حال یک واحد تلقی (فرض) میشود.
سلولها با هم ساختارهای بزرگی را برای انجام کارهایی از قبیل: مهیا کردن غذا، جمع آوری منابع،انتقال مواد و اسکن محیط و غیره بوجود می آورند. (اما) اگر سلولها را از بدنتان خارج کنیم و آنها را در محیط مناسبی قرار دهیم؛ برای مدتی به زندگی ادامه میدهند. بنابراین؛ سلولهای شما میتوانند بدون شما وجود داشته باشد؛ اما شما نمیتوانید بدون آنها زنده بمانید!
اگر تمام سلولهای شما را از بدنتان جدا کنیم؛ دیگر "شمایی" وجود نخواهد داشت. (اما) آیا حد و مرزی وجود دارد که با جدا کردن توده ای از سلولهایتان دیگر شما، شما نباشند؟!! برای مثال؛ اگر شما عضوی را اهدا کنید؛ صدها هزار سلول شما در بدن فرد دیگری به زندگی ادامه خواهند داد.
آیااین بدین معنیست که عضوی از بدن شما؛(تبدیل به) عضوی از بدن فرد دیگری میشود یا (اینکه) بدن فرد دیگر (فقط) مسئول زنده نگه داشتن عضوی از شماست؟! اجازه بدید یک آزمایش فرضی طرح کنیم: شما و فرد دیگری که بصورت اتفاقی انتخاب شده؛ سلول(هایتان) را یکی یکی رد و بدل میکنید!
بدن شما یکی یکی سلولهای فرد دیگر را گرفته و بدن فرد دیگر سلولهای شما را. در چه نقطه ای او تبدیل به شما میشود؟!! آیا اصلا امکان پذیر هست؟! یا این فقط یک راه عجیب و غریب برای انتقال شماست؟!
بذارید یه کم سخت ترش کنیم! تصویری که ما از خودمان به عنوان (یک چیز) ثابت داریم؛ غیر واقعی ست. تقریبا تمام سلولهای شما در طول زندگی یتان میمیرند! تنها از شروع این ویدیو تا الآن 250 میلیون از سلولهای شما مرده اند؛ بین (تقریبا) یک تا سه میلیون در هر ثانیه. در یک دوره ی 7 ساله؛ تقریبا همهی سلولهای شما-حداقل برای یک بار- جایگزین شده اند.
هر زمان که وضعیت سلولهای شما عوض میشود؛ شما نسبت به قبل کمی تغییر میکنید. بنابراین؛ قسمتی از شما همیشه در حال مرگ است.
اگر به اندازهی کافی خوش شانس باشید که (عمر کنید و) پیر شوید؛ شما چرخهی میلیون بیلیون سلول رو پشت سر گذاشتید. بنابراین چیزی که الآن به عنوان خودتان در نظر میگیرید؛ در حقیقت (فقط) یک تصویر لحظهای از شماست. اما گاهی اوقات سلولها از کار میافتند
من به آنها "سرطان" میگوییم. آنها فرآیندهای بیولوژیکی بدن ما مختل کرده و اساسا نامیرا(فنا ناپذیر) میشوند. سرطان یک مهاجم خارجی نیست؛ سرطان قسمتی از شماست که بقا (و زندگی) خودش را به شما ترجیح میدهد؛ اما ما میتوانیم بگوییم که سلولهای سرطانی در بدن ما تشکیل هویتی مجزا را میدهند. وجودی که میخواهد رشد کند و زنده بماند. آیا میتوانیم آنرا مقصر بدانیم؟!!
داستان تکان دهندهای دربارهی (خانمی به نام) "هنریتا لَکس" –بیمار سرطانی جوانی که در سال 1951 از دنیا رفت- وجود دارد. به طور معمول؛ سلولها تنها برای چند روز در آزمایشگاه زنده میمانند که (فرآیند) تحقیق را دشوار میکنند. سلولهای هنریتا نامیرا بودند!!! بعد از چند دهه (سالها) آنها هنوز زنده هستند و تکثیر میشوند و برای تحقیقات بیشماری استفاده شده و (تاکنون) زندگی های زیادی را نجات دادهاند. آنها روی هم رفته 20 تن " توده زیستی" (سلول) را بوجود آوردهاند. بنابراین؛ در سرتاسر جهان بخش های زندهایی؛ از کسی که سال ها پیش مرده است ؛ وجود دارد.
چه مقدار از هنریتا در این سلولها وجود دارد؟! چه چیزی از سلول های شما؛ شما را میسازد ؟! احتمالاً اطلاعاتی که در سلول وجود دارد! یعنی همان دی ان ای. تا چند وقت پیش؛ اعتقاد براین بود که تمام سلوهای بدن اساسا کد ژنتیکی یکسانی دارند اما مشخص شد که این (فرض) (بارور) اشتباه بوده است.
ژنوم شما (انسان) تغییر پذیر است و در طی زمان بدلیل جهش و تاثیرات محیطی تغییر میکند. این خصوصا در مورد مغز صدق میکند. براساس اکتشافات اخیر؛ یک نورون در یک مغز رشد یافته؛ بیش از هزار جهش –در کدهای ژنتیکی اش- نسبت به نورونهای اطرافش داشته است. اما واقعا چه مقدار از "شما" دی ان ایِ شماست؟!
در حدود 8 درصد ژنوم انسان از ویروسهایی ساخته شده است که روزی اجداد (نیاکان) ما را مبتلا (آلوده) کردند و با ما یکی شدند.
" میتوکندری" نیروگاه (محل تامین انرژی) سلول؛ روزی باکتریای بود که با نیاکانِ سلولهای شما یکی شد. آنها هنوز دی ان ایِ خودشان را دارند. یک سلول معمولی تقریبا صدها عدد از آنها را (در خودش) دارد؛ صدها عدد چیزهای کوچکی که انسانی نیستند اما به نوعی (انسانی) بحساب میآیند.
این خیلی گیج کننده است! (نه؟!!)
بذارید دوباره مرور کنیم: ما میدانیم که همه ی ما از تریلیونها جز بسیار کوچک (سلول) که خودشان از اجزای کوچکتری تشکیل شدهاند؛ ساخته شدهایم. (و این اجزای کوچک) همیشه در حال تغییرند.
این اجزای کوچک
این الگو کجا شروع شده است؟ براساس درک و دانش ما؛ (آیا) وقتی که اولین انسان بوجود آمد؟ وقتی که حیات در سیارهی ما شکل گرفت؟ یا وقتی که عناصر سازندهی بدن ما در یک ستاره بوجود آمدند؟!!
ذهن بشر (ذهن انسانی ما) برای سر و کار داشتن با مفاهیم مطلق تکامل پیدا کرده است. درک مرزهای مبهمی که واقعیت را میسازند؛ (برای ما) دشوار است. شاید مفاهیمی مانند: شروع و پایان؛ مرگ و زندگی، من و شما؛ در حقیقت مطلق نباشند و مفاهیمی متعلق به الگویی روان باشند؛ الگویی که در این جهان شگفت انگیز و زیبا گم شده است!
تهيهکننده
Kurzgesagt In a Nutshell
مترجم
مهدی سلاجقه
زبان انگلیسی خوندم. به مباحث علمی علاقه ی زیادی دارم و سعی دارم اطلاعات خودم را در مورد جهان هستی بالا ببرم و فعلاً مشغول تدریس و ترجمه هستم.
گوینده
فائزه مجاهدطلب
رشتهی بازیگری-کارگردانی رو در دانشگاه هنر تهران خوندم. بازیگری رو دوست دارم و دلم میخواد که هر روز از زندگیم پر از تجربههای جدید باشه.
تدوينگر
مصی یگانه
زندگیم با هنر معنی پیدا میکنه. مدت 16 سال کار گرافیک کردم و سرپرست بخش گرافیک شرکت اوه و باران هنر بودم، عاشق شیرینی پزی و تزیین کیکم و به صورت حرفه ای این کار رو انجام میدم.
پایین تمام ویدئوها، در بخش تهیهکنندگان، نام منبع ذکر شده و ما اجازه کتبی و لازم رو از منابع مرتبط دریافت کردیم، کانال یوتیوب ما زیر نظر این منابع فعالیت میکنه و هیچ مشکلی از حیث کپی رایت نداریم.
ما برای دیجیکالا مگ نیز محتوایی مشابه تهیه و ارائه دادیم که این فعالیت نیز با اطلاع منابع مرتبط بوده.