۴ نوع دوست و رفیقی که شما در زندگی به آنها نیاز دارید
The-Only-4-Types-Of-Friends-You-Need-Life
آیا تا به حال اتفاق افتاده که در خانه دوستی شام دعوت باشید و با دوستتان هیچ موضوع خاصی برای گفتوگو نداشته باشید؟ در ادامه میخواهیم کمی درباره این موضوع صحبت کنیم.
4.09
میلاد شکیب
17190
۴ نوع دوست و رفیقی که شما در زندگی به آنها نیاز دارید
Vidoal
آیا میدانید هر چه سنتان بیشتر میشود، دوستیهایتان خیلی راحتتر کمرنگ میشود؟ کار، سفر، روابط مختلف و زمانهایی که با خانواده سپری میکنید تبدیل به بخشهای مهمی از زندگی شما میشوند و در نتیجه دوستی از اولویتهای زندگی شما خارج میشود.
آیا تا به حال اتفاق افتاده که در خانه دوستی شام دعوت باشید و با دوستتان هیچ موضوع خاصی برای گفتوگو نداشته باشید و مجبور بودید برای ادامه دادن مهمانی درباره موضوعاتی مثل آبوهوا یا موضوعات پیشپاافتاده صحبت کنید؟ این وضعیت ناخوشایند باعث میشود این پرسش در ذهن ما پدید بیاید که اصلا دوستی برای چیست، اما کمی بعد با خود میگوییم که آیا اصولا انسان در دوستی باید دنبال چیزی یا منفعتی باشد و در نهایت این تناقض در ذهن ما باقی میماند. در ادامه میخواهیم کمی درباره این موضوع صحبت کنیم.
دوستی هدف خاص خود را دارد و داشتن هدف نمیتواند یک رابطه دوستی واقعی را از بین ببرد.
آدمها با دلیل وارد زندگی شما میشوند و انسانها به دلایلی با هم دوست میشوند و امکان ندارد که یک رابطه بدون دلیل شکل بگیرد. الکس لیکرمن، نویسنده کتاب «ذهن شکستنخورده: درباره علم ساختن یک خود باثبات» درباره چیزهایی صحبت میکند که باعث میشود آدمها با هم دوست شوند. بهجای اینکه با آدمهای تصادفی دوست شویم، ترجیح میدهیم با افرادی ارتباط برقرار کنیم که با آنها علائق مشترک داریم، دارای ارزشهای مشترکی در زندگی هستیم، مشکلات مشترکی را در زندگی پست سر گذاشتهایم و به یک میزان یکسان از یکدیگر حمایت میکنیم.
ما درباره دوستی با دیگران انتخابی عمل میکنیم چراکه همه نمیتوانند توانایی تبادل افکار و احساسات را با ما داشته باشند. این موضوع به این معنی است که آدمها دنبال افرادی شبیه به هم میگردند. وقتی وارد فرایند شناخت فردی دیگر میشویم، در این فرایند در جستوجوی چهار مدل انسان هستیم:
قبل از هر چیز، میخواهیم اطمینان مجددی پیدا کنیم که ما در مسیری که حرکت میکنیم تنها نیستیم.
همه ما دارای نقاط ضعف هستیم. در زندگی همیشه چیزهایی وجود دارد که ما از آنها راضی نیستیم یا افکاری در درون ما وجود دارد که علاقهای به در میان گذاشتن آنها با دیگران نداریم چراکه از قضاوت شدن یا ترک شدن هراس داریم. ما نیاز به دوستی داریم که افکار و نقاط ضعف ما را درک کند تا وقتی با او هستیم احساس راحتی کنیم، گاردی نداشته باشیم و از بودن با او لذت ببریم.
ما همچنین علاقه داریم با دوستان خود تفریح کنیم و سرگرمیهای مشترک داشته باشیم.
زندگی پر از مسائل استرسزاست و همیشه از ما توقع میرود تا بهعنوان یک انسان بالغ در زندگی و کار بالغانه و جدی عمل کنیم. فرض کنید شما یک کِش هستید. اگر خیلی کشیده شوید و در آن حالت بمانید احتمالا بخشهایی از شما از هم جدا میشود. این مثال دقیقا همان حالتی است که اگر بهاندازه کافی در زندگی تفریح و سرگرمی نداشته باشیم برای ما پیش میآید. در این حالت شما به دوستانی نیاز دارید که با آنها اوقات فراغت خود را بگذرانید، کارهای احمقانه و بامزه انجام دهید و بتوانید با آنها سرگرمیهای مفرح و جذاب داشته باشید.
ما همچنین به کسی نیاز داریم که ذهن ما را روشن کند.
همه ما انسانهای ناکاملی هستیم و گاهی پیش میآید که گیج و آشفته میشویم و ذهنمان درگیر مسائل مختلف میشود. برای مثال، خیلی وقتها سر کار دچار ناامیدی و خستگی میشویم که اصلا دلیل آن را درک نمیکنیم، اما وقتی آشفتگی خود را با دوستان خود مطرح میکنیم، بهنوعی ذهن ما نظم میگیرد و گفتوگوی ما باعث میشود تا ذهنمان روشن و شفاف شده و بعد از آن به کار خود ادامه میدهیم. یک دوست متفکر که به ما توصیههای سازنده میکند و از ما سوالهایی میپرسد که ذهن ما را باز میکند میتواند به حل مشکلات ما کمک کند و باعث شود خود را بهتر از قبل بشناسیم.
سرانجام، ما در شبکه ارتباطی خود به دنبال همکارانی میگردیم که به ما در رسیدن به اهدافمان کمک کنند.
ما رویاها و اهداف مخصوص به خود را در زندگی داریم اما بهعنوان یک فرد آنقدر توانا نیستیم که بتوانیم بدون کمک دیگران به این اهداف و رویاها برسیم. به این منظور، ما به همکارانی نیاز داریم که تواناییها و انرژیهایی همتراز ما داشته باشند. برای مثال اِما واتسون را در نظر بگیرید. او فعال حقوق زنان است و سعی میکند افرادی را دور خود جمع کند که همفکر او هستند و در کنارش برای احقاق حقوق زنان تلاش کنند. یکی از دلایل دوستی کمک به یکدیگر برای تغییر و رشد است.
جیم ران میگوید: «ما معدل ۵ نفری هستیم که بیشترین زمان خود را با آنها میگذرانیم». این موضوع بیانکننده قانون میانگینهاست که در آن بیان میشود نتیجه هر چیزی میانگینی از همه نتایج فرعی پیرامون آن است. بنابراین اگر میخواهید رشد کنید، موفق شوید یا خیلی ساده شاد و مثبت باشید، سعی کنید در انتخاب افرادی که زمان خود را با آنها میگذرانید دقت کنید.
گذشتن از برخی از دوستیها نشان میدهد شما معنای واقعی دوستی را درک کردهاید.
شاید این پرسش را مطرح کنید که: «پس تکلیف آدمهایی که با ما علائق و سلیقههای مشترک ندارند چه میشود؟ در مورد افرادی که به ما اطمینان مجدد از مسیر زندگیمان نمیدهند چه؟ همینطور در مورد کسانی که با آن احساس راحتی نمیکنیم و نمیتوانیم اوقات فراغت خود را با آنها سپری کنیم؟».
بهمرور زمان، شاید ادامه رابطه و ماندن در رابطه با این نوع افراد سخت و دشوار شود. شهامت اینکه از برخی از این نوع دوستیها بگذرید به شما کمک میکند تا در زندگی رشد کنید و تبدیل به انسان شادتری شوید. این کار اصلا به این معنی نیست که شما امید یا اعتقادتان را به دوستی از دست دادهاید بلکه به این معنی است که شما معنای یک دوستی واقعی را درک کردهاید. از خیر دوستیها و رابطههایی که بهسختی میتوانید آن را حفظ کنید بگذرید. دلیلی ندارید به زور این روابط را حفظ کنید. کافی است خاطرات آن را با خود نگه دارید. گذشتن از این روابط شما را به یک دوستی حقیقی که هم به نفع شما و هم دیگران است نزدیکتر میکند.
آیا تا به حال اتفاق افتاده که در خانه دوستی شام دعوت باشید و با دوستتان هیچ موضوع خاصی برای گفتوگو نداشته باشید و مجبور بودید برای ادامه دادن مهمانی درباره موضوعاتی مثل آبوهوا یا موضوعات پیشپاافتاده صحبت کنید؟ این وضعیت ناخوشایند باعث میشود این پرسش در ذهن ما پدید بیاید که اصلا دوستی برای چیست، اما کمی بعد با خود میگوییم که آیا اصولا انسان در دوستی باید دنبال چیزی یا منفعتی باشد و در نهایت این تناقض در ذهن ما باقی میماند. در ادامه میخواهیم کمی درباره این موضوع صحبت کنیم.
دوستی هدف خاص خود را دارد و داشتن هدف نمیتواند یک رابطه دوستی واقعی را از بین ببرد.
آدمها با دلیل وارد زندگی شما میشوند و انسانها به دلایلی با هم دوست میشوند و امکان ندارد که یک رابطه بدون دلیل شکل بگیرد. الکس لیکرمن، نویسنده کتاب «ذهن شکستنخورده: درباره علم ساختن یک خود باثبات» درباره چیزهایی صحبت میکند که باعث میشود آدمها با هم دوست شوند. بهجای اینکه با آدمهای تصادفی دوست شویم، ترجیح میدهیم با افرادی ارتباط برقرار کنیم که با آنها علائق مشترک داریم، دارای ارزشهای مشترکی در زندگی هستیم، مشکلات مشترکی را در زندگی پست سر گذاشتهایم و به یک میزان یکسان از یکدیگر حمایت میکنیم.
ما درباره دوستی با دیگران انتخابی عمل میکنیم چراکه همه نمیتوانند توانایی تبادل افکار و احساسات را با ما داشته باشند. این موضوع به این معنی است که آدمها دنبال افرادی شبیه به هم میگردند. وقتی وارد فرایند شناخت فردی دیگر میشویم، در این فرایند در جستوجوی چهار مدل انسان هستیم:
قبل از هر چیز، میخواهیم اطمینان مجددی پیدا کنیم که ما در مسیری که حرکت میکنیم تنها نیستیم.
همه ما دارای نقاط ضعف هستیم. در زندگی همیشه چیزهایی وجود دارد که ما از آنها راضی نیستیم یا افکاری در درون ما وجود دارد که علاقهای به در میان گذاشتن آنها با دیگران نداریم چراکه از قضاوت شدن یا ترک شدن هراس داریم. ما نیاز به دوستی داریم که افکار و نقاط ضعف ما را درک کند تا وقتی با او هستیم احساس راحتی کنیم، گاردی نداشته باشیم و از بودن با او لذت ببریم.
ما همچنین علاقه داریم با دوستان خود تفریح کنیم و سرگرمیهای مشترک داشته باشیم.
زندگی پر از مسائل استرسزاست و همیشه از ما توقع میرود تا بهعنوان یک انسان بالغ در زندگی و کار بالغانه و جدی عمل کنیم. فرض کنید شما یک کِش هستید. اگر خیلی کشیده شوید و در آن حالت بمانید احتمالا بخشهایی از شما از هم جدا میشود. این مثال دقیقا همان حالتی است که اگر بهاندازه کافی در زندگی تفریح و سرگرمی نداشته باشیم برای ما پیش میآید. در این حالت شما به دوستانی نیاز دارید که با آنها اوقات فراغت خود را بگذرانید، کارهای احمقانه و بامزه انجام دهید و بتوانید با آنها سرگرمیهای مفرح و جذاب داشته باشید.
ما همچنین به کسی نیاز داریم که ذهن ما را روشن کند.
همه ما انسانهای ناکاملی هستیم و گاهی پیش میآید که گیج و آشفته میشویم و ذهنمان درگیر مسائل مختلف میشود. برای مثال، خیلی وقتها سر کار دچار ناامیدی و خستگی میشویم که اصلا دلیل آن را درک نمیکنیم، اما وقتی آشفتگی خود را با دوستان خود مطرح میکنیم، بهنوعی ذهن ما نظم میگیرد و گفتوگوی ما باعث میشود تا ذهنمان روشن و شفاف شده و بعد از آن به کار خود ادامه میدهیم. یک دوست متفکر که به ما توصیههای سازنده میکند و از ما سوالهایی میپرسد که ذهن ما را باز میکند میتواند به حل مشکلات ما کمک کند و باعث شود خود را بهتر از قبل بشناسیم.
سرانجام، ما در شبکه ارتباطی خود به دنبال همکارانی میگردیم که به ما در رسیدن به اهدافمان کمک کنند.
ما رویاها و اهداف مخصوص به خود را در زندگی داریم اما بهعنوان یک فرد آنقدر توانا نیستیم که بتوانیم بدون کمک دیگران به این اهداف و رویاها برسیم. به این منظور، ما به همکارانی نیاز داریم که تواناییها و انرژیهایی همتراز ما داشته باشند. برای مثال اِما واتسون را در نظر بگیرید. او فعال حقوق زنان است و سعی میکند افرادی را دور خود جمع کند که همفکر او هستند و در کنارش برای احقاق حقوق زنان تلاش کنند. یکی از دلایل دوستی کمک به یکدیگر برای تغییر و رشد است.
جیم ران میگوید: «ما معدل ۵ نفری هستیم که بیشترین زمان خود را با آنها میگذرانیم». این موضوع بیانکننده قانون میانگینهاست که در آن بیان میشود نتیجه هر چیزی میانگینی از همه نتایج فرعی پیرامون آن است. بنابراین اگر میخواهید رشد کنید، موفق شوید یا خیلی ساده شاد و مثبت باشید، سعی کنید در انتخاب افرادی که زمان خود را با آنها میگذرانید دقت کنید.
گذشتن از برخی از دوستیها نشان میدهد شما معنای واقعی دوستی را درک کردهاید.
شاید این پرسش را مطرح کنید که: «پس تکلیف آدمهایی که با ما علائق و سلیقههای مشترک ندارند چه میشود؟ در مورد افرادی که به ما اطمینان مجدد از مسیر زندگیمان نمیدهند چه؟ همینطور در مورد کسانی که با آن احساس راحتی نمیکنیم و نمیتوانیم اوقات فراغت خود را با آنها سپری کنیم؟».
بهمرور زمان، شاید ادامه رابطه و ماندن در رابطه با این نوع افراد سخت و دشوار شود. شهامت اینکه از برخی از این نوع دوستیها بگذرید به شما کمک میکند تا در زندگی رشد کنید و تبدیل به انسان شادتری شوید. این کار اصلا به این معنی نیست که شما امید یا اعتقادتان را به دوستی از دست دادهاید بلکه به این معنی است که شما معنای یک دوستی واقعی را درک کردهاید. از خیر دوستیها و رابطههایی که بهسختی میتوانید آن را حفظ کنید بگذرید. دلیلی ندارید به زور این روابط را حفظ کنید. کافی است خاطرات آن را با خود نگه دارید. گذشتن از این روابط شما را به یک دوستی حقیقی که هم به نفع شما و هم دیگران است نزدیکتر میکند.
برچسبها:
اگر این مطلب برای شما مفید بوده، از ویدوآل حمایت کنید
کلیک کنید
سوالات و نظرات کاربران
0
محمد
سه شنبه، 24 مهر 1397
سلام من تو ی مغازه کار میکنم مال پدرمه دوستم مغازه بغلیمه اون بعضی مواقع میاد و از من پولی قرض میگیره منم روم نمیشه بگم اختیاری ندارم رو پولا واسه همین بهش میدم اونم آدم بدی نیست ولی پولی نداره ک یکی دو روزه بهم پس بده چیکار کنم؟خیلی ممنونم ک وقتتونو گذاشتین
0
نگار شرف الدین
جمعه، 18 فروردین 1396
بسیار عالی. دوستی به هر انسانی انگیزه ی زندگی میده. فقییییر ترین انسان کسیه که دوستی نداره.
0
یاسمن نوری
شنبه، 12 فروردین 1396
هنگام خوندن این متن تک تک دوستانم، روابطم و خاطراتم مثل یک فیلم کوتاه از نظرم رد شد. و این تاییدی بود بر درستی این متن :) سپاس
0
شادی
شنبه، 28 اسفند 1395
متن زیبایی بود... دوستی زیباترین بخش زندگی هر انسانی میتونه باشه اگه درست انتخاب بشه...
0
think s
چهارشنبه، 25 اسفند 1395
دوست پیدا کردن و موندن توی رابطه های خوب، مهارت میخواد... اینکه تکراری نشه رابطه و هر روز باعث پیشرفت هم بشیم و... همه ی آدما ها در حال تغییرند، هرجایی که اسم "تغییر" هست اسم " مهارت" هم هست. چون اگر "ثبات" توی جهان وجود داشت دادن "اطلاعات" هم کافی بود. ولی مهارت همیشه همراه خلاقیت، تفکر، دیسیپلین و... داره.
0
محبوبه قلی پور
چهارشنبه، 25 اسفند 1395
دوستی رابطه فوق العاده ارزشمندی هست که میتونه باعث تعالی روح انسان هم بشه.همچنین نگهداری دوست خوب مهارت خاص خودشو میخاد.
0
محمد شهابی
سه شنبه، 24 اسفند 1395
اسکناسم که بخوای به زور بکنی تو جیبت مچاله میشه دیگه اینکه بخوای خودتو زوری تو دل کسی جا کنی که جای خود داره
0
شهاب الدین حاج بابایی
سه شنبه، 24 اسفند 1395
راست گفته هر چی سن میره بالا توقعات بالا میره بنابراین پیدا کردن دوست سخت تر از قبل و موندن با دوستان قدیمی مشکل تر خواهد شد
0
نقی تسلی زاده
سه شنبه، 24 اسفند 1395
خوب بود
مترجم
میلاد شکیب
تامین و مدیریت محتوا حرفه اصلیام است؛ فرقی نمیکند در یک نشریه یا در فضای آنلاین. آنچه مهم است دقت در نوشتن، استفاده از منابع معتبر، بهرهگیری از یک زبان ساده و روان و تامین محتوای کاربردی است.