چرا تکرارشدن یک بخش در موسیقی را دوست داریم؟
اگر این مطلب برای شما مفید بوده، از ویدوآل حمایت کنید
کلیک کنید
سوالات و نظرات کاربران
0
سونیا محمدی کشکولی
چهارشنبه، 16 خرداد 1397
عالی عالی بود
0
علیرضا
جمعه، 13 اسفند 1395
خیلی جالب بود..از گوینده ی خوبتون هم خیلی تشکر میکنم.صداش همیشه بهم انرژی میده...گاهی بعضی کلید واژه ها رو هم با صدای خوشون توی ذهنم دارم که گاهی همون باعث بازیابی کل مطلب توی ذهنم میشه..
از کل تیمتون سپاس 🙂🌷
0
ss
سه شنبه، 28 دی 1395
mrsi ,ye eideie fogholade dasht baram in clip
1
Sina
یکشنبه، 12 دی 1395
بسیار عالی
گویندتون هم صداش فوقالعاده اس
0
م کهن
پنج شنبه، 09 دی 1395
اگه به اون موسیقی علاقه داشته باشیم تکرارشدنش رو دوست داریم
0
پوژنگ پروازی
دوشنبه، 22 آذر 1395
ملودی زیبا،گوش نواز و شیرین است،،،،
0
الیاس جعفری
یکشنبه، 23 آبان 1395
با تکرار شنیدن و خواندن و دیدن ، موسیقی ، کتاب و فیلم موافقم ، موجب کشف های جدید و ابعاد نو میشه
-1
Sepehr
یکشنبه، 23 آبان 1395
لطفا گوينده تون رو گهگاهي عوض كنين! اصلا نميشه به صداش عادت كرد!
0
مرضيه دين دار فومنى
چهارشنبه، 14 مهر 1395
عااالى لذت بخش 👌🏻
توضیحات
بخش تکراری یک موسیقی چند مرتبه در آهنگ مورد علاقه شما تکرار میشود؟ لحظهای به این فکر کنید که تاکنون چند مرتبه به آن بخش گوش کردهاید؟ اگر نگوییم صدها مرتبه اما شاید دهها مرتبه آن بخش را شنیدهاید. در این رابطه فقط آهنگهای مشهور غربی نیستند که به دفعات تکرار میشوند، بلکه «تکرار» پدیدهای مشترک در موسیقی سراسر دنیا است. حال این سوال پیش میآید که چرا موسیقی شدیدا وابسته به تکرار است؟
بخشی از جواب این سوال را میشود در مفهومی که روانشناسان به آن «اثر مواجهه انحصاری» میگویند، پیدا کرد. اگر خیلی کوتاه بخواهیم بگوییم، به این معنی است که انسانها چیزهایی که قبلا تجربه کردند را بیشتر ترجیح میدهند. برای مثال، رادیو آهنگی را پخش میکند که ما آن را دوست نداریم، بعد به طور اتفاقی ما همان آهنگ را در سوپرمارکت، سالن سینما و حتی کنار خیابان میشنویم؛ خیلی زود وقتی آهنگ را دوباره بشنویم با آن ضرب میگیریم، میخوانیم یا حتی دانلودش میکنیم.
اثر مواجهه انحصاری فقط در مورد موسیقی صدق نمیکند، بلکه در مورد همه چیز از اشکال گرفته تا تبلیغات در مسابقات فینال فوتبال (سوپربول) نیز صادق است.
بنابراین چه چیزی موجب مرسوم شدن خاص تکرار در موسیقی میشود؟ برای تحقیق در این رابطه پژوهشگران از افرادی خواستند تا به ترکیبهای موسیقایی خاصی گوش دهند. آنها به گلچینی از موسیقیهایی گوش کردند که یا خود آهنگ اصلی بودند یا نسخه دستکاری شده دیجیتالی آنها که قطعات تکراری داشت. با وجود اینکه قطعه اصلی توسط بعضی از بهترین آهنگسازان قرن بیستم ساخته شده و نسخه با تکرار به وسیله ویرایش بیروح دیجیتالی سرهم شده بود، افراد نسخه حاوی تکرار را لذتبخشتر و جالبتر میدانستند و به نظرشان احتمال ساخته شدن این نسخه توسط یک هنرمند بیشتر بود.
تکرار موسیقایی به شدیدا الزام آوره. به آهنگ «ماپتها» فکر کنید،منا منا! اگر قبلا آن را شنیده باشید، متوجه میشوید که تقریبا غیرممکن است بعد از اینکه من بخونم «منا منا» شما نگویید «دو دو دودو دو».
تکرار، هر بخش از موسیقی را به بخش دیگری که در ادامهاش میآید، متصل میکند؛ بنابراین وقتی شما چند نت را میشنوید خودبهخود بقیهاش در ذهنتان میآید، ذهنتان ناخودآگاه با آهنگ همخوانی میکند و ممکن است بدون آنکه متوجه شوید شروع به زمزمه کردن کنید.
مطالعات اخیر نشان داده است، وقتی افراد بخشی از آهنگی که قبلا تکرار شده را می شنوند، احتمال اینکه با آن ریتم بگیرند بیشتر است. بنابراین تکرار ما را به جای یک شنونده منفعل به عنوان همراهی خیالی به درون موسیقی دعوت می کند.
همچنین تحقیقات نشان میدهد که شنوندهها با هر مرتبه گوش دادن به موسیقی، توجه خود را از تکرار به جنبه دیگری از آهنگ معطوف میکنند. دفعه اول به ملودی آن آهنگ توجه کرده، اما وقتی آهنگ دوباره تکرار شود، توجهشان به چگونگی اجرا گامها توسط گیتاریست، جلب میشود.
این موضوع در مورد زبان هم اتفاق میافتد که به آن «اشباع معنایی» میگویند. تکرار بیش از حد یه کلمه، مثل «اطلس» که میتواند باعث شود اصلا راجع به معنی کلمه فکر نکنید و به جایش به این فکر کنید که حرف «ل» چقدر عجیب حرف «ط» رو دنبال میکند. در این حالت، تکرار میتواند دنیای جدیدی از آواها را که در ابتدا قابل دستیابی نبودند، مقابل ما باز کند. دنبالهروی حرف ل از ط شاید خیلی ربطی به کلمه اطلس نداشته باشد، اما اجرای گامهای گیتار میتواند خیلی مهم و ضروری باشد.
«حقه(حیله) آهنگین صحبت کردن» به ما میفهماند که چقدر راحت تکرار یک جمله، توجه شنونده را بر جنبههای «گامی» و «زمانی» آواهای جمله متمرکز میکند و با تکرار جمله از طرف گوینده، شنونده صداها را مثل یک آهنگ میشنود.
تاثیرات مشابه در مورد توالی تصادفی صداها نیز اتفاق میافتد. افراد توالیهای تصادفی را که چند مرتبه شنیدند، آهنگینتر از توالیهای تصادفی که یک مرتبه شنیدند، ارزیابی میکنند.
تکرار نوعی جهتگیری به آواهای موسیقایی میدهد که وقتی به آنها گوش میدهیم، ما را به طور خلاق با نتی که قرار است بشنویم درگیر میکند؛ به این نوع از توانایی شنیدن «کرم گوش موسیقی» میگویند. یعنی بخشیاز آهنگ درون مغز ما لانه میکند و به کرات تکرار میشود، انگار که گیر کرده باشد.
تکرار موسیقی به طور معمول منتقدان را آشفته میکند. به نظر آنها این کار بچگانه و پسرونده است؛ اما باید گفت که جدا از آشفتگی، تکرار یک ویژگی کلیدی است که به تفکر ما از موسیقی تعالی میبخشد.
بخشی از جواب این سوال را میشود در مفهومی که روانشناسان به آن «اثر مواجهه انحصاری» میگویند، پیدا کرد. اگر خیلی کوتاه بخواهیم بگوییم، به این معنی است که انسانها چیزهایی که قبلا تجربه کردند را بیشتر ترجیح میدهند. برای مثال، رادیو آهنگی را پخش میکند که ما آن را دوست نداریم، بعد به طور اتفاقی ما همان آهنگ را در سوپرمارکت، سالن سینما و حتی کنار خیابان میشنویم؛ خیلی زود وقتی آهنگ را دوباره بشنویم با آن ضرب میگیریم، میخوانیم یا حتی دانلودش میکنیم.
اثر مواجهه انحصاری فقط در مورد موسیقی صدق نمیکند، بلکه در مورد همه چیز از اشکال گرفته تا تبلیغات در مسابقات فینال فوتبال (سوپربول) نیز صادق است.
بنابراین چه چیزی موجب مرسوم شدن خاص تکرار در موسیقی میشود؟ برای تحقیق در این رابطه پژوهشگران از افرادی خواستند تا به ترکیبهای موسیقایی خاصی گوش دهند. آنها به گلچینی از موسیقیهایی گوش کردند که یا خود آهنگ اصلی بودند یا نسخه دستکاری شده دیجیتالی آنها که قطعات تکراری داشت. با وجود اینکه قطعه اصلی توسط بعضی از بهترین آهنگسازان قرن بیستم ساخته شده و نسخه با تکرار به وسیله ویرایش بیروح دیجیتالی سرهم شده بود، افراد نسخه حاوی تکرار را لذتبخشتر و جالبتر میدانستند و به نظرشان احتمال ساخته شدن این نسخه توسط یک هنرمند بیشتر بود.
تکرار موسیقایی به شدیدا الزام آوره. به آهنگ «ماپتها» فکر کنید،منا منا! اگر قبلا آن را شنیده باشید، متوجه میشوید که تقریبا غیرممکن است بعد از اینکه من بخونم «منا منا» شما نگویید «دو دو دودو دو».
تکرار، هر بخش از موسیقی را به بخش دیگری که در ادامهاش میآید، متصل میکند؛ بنابراین وقتی شما چند نت را میشنوید خودبهخود بقیهاش در ذهنتان میآید، ذهنتان ناخودآگاه با آهنگ همخوانی میکند و ممکن است بدون آنکه متوجه شوید شروع به زمزمه کردن کنید.
مطالعات اخیر نشان داده است، وقتی افراد بخشی از آهنگی که قبلا تکرار شده را می شنوند، احتمال اینکه با آن ریتم بگیرند بیشتر است. بنابراین تکرار ما را به جای یک شنونده منفعل به عنوان همراهی خیالی به درون موسیقی دعوت می کند.
همچنین تحقیقات نشان میدهد که شنوندهها با هر مرتبه گوش دادن به موسیقی، توجه خود را از تکرار به جنبه دیگری از آهنگ معطوف میکنند. دفعه اول به ملودی آن آهنگ توجه کرده، اما وقتی آهنگ دوباره تکرار شود، توجهشان به چگونگی اجرا گامها توسط گیتاریست، جلب میشود.
این موضوع در مورد زبان هم اتفاق میافتد که به آن «اشباع معنایی» میگویند. تکرار بیش از حد یه کلمه، مثل «اطلس» که میتواند باعث شود اصلا راجع به معنی کلمه فکر نکنید و به جایش به این فکر کنید که حرف «ل» چقدر عجیب حرف «ط» رو دنبال میکند. در این حالت، تکرار میتواند دنیای جدیدی از آواها را که در ابتدا قابل دستیابی نبودند، مقابل ما باز کند. دنبالهروی حرف ل از ط شاید خیلی ربطی به کلمه اطلس نداشته باشد، اما اجرای گامهای گیتار میتواند خیلی مهم و ضروری باشد.
«حقه(حیله) آهنگین صحبت کردن» به ما میفهماند که چقدر راحت تکرار یک جمله، توجه شنونده را بر جنبههای «گامی» و «زمانی» آواهای جمله متمرکز میکند و با تکرار جمله از طرف گوینده، شنونده صداها را مثل یک آهنگ میشنود.
تاثیرات مشابه در مورد توالی تصادفی صداها نیز اتفاق میافتد. افراد توالیهای تصادفی را که چند مرتبه شنیدند، آهنگینتر از توالیهای تصادفی که یک مرتبه شنیدند، ارزیابی میکنند.
تکرار نوعی جهتگیری به آواهای موسیقایی میدهد که وقتی به آنها گوش میدهیم، ما را به طور خلاق با نتی که قرار است بشنویم درگیر میکند؛ به این نوع از توانایی شنیدن «کرم گوش موسیقی» میگویند. یعنی بخشیاز آهنگ درون مغز ما لانه میکند و به کرات تکرار میشود، انگار که گیر کرده باشد.
تکرار موسیقی به طور معمول منتقدان را آشفته میکند. به نظر آنها این کار بچگانه و پسرونده است؛ اما باید گفت که جدا از آشفتگی، تکرار یک ویژگی کلیدی است که به تفکر ما از موسیقی تعالی میبخشد.
تهيهکننده
Ted Ed
تد سکویی برای انتشار ایدههایی است که ارزش انتشار دارند. تد کار خود را در سال 1984 به عنوان کنفرانسی که فصل مشترک تکنولوژی، سرگرمی و طراحی بود آغاز کرد.
مترجم
هومن مسیحا
گوینده
فائزه مجاهدطلب
رشتهی بازیگری-کارگردانی رو در دانشگاه هنر تهران خوندم. بازیگری رو دوست دارم و دلم میخواد که هر روز از زندگیم پر از تجربههای جدید باشه.
ویراستار
مرجان باقرنژاد
سال 1383 شروع فعالیت من در حرفه روزنامه نگاری و البته ویراستاری بود. همواره به دنبال ارتباط منطقی درون متنی، ثبات وهماهنگی، فارسی نویسی و همچنین صحت آن هستم.